فضای مجازی بستر توسعه محتوا و کسبوکار فرهنگی
حوزه فرهنگ در ایران همواره بهدلیل وجود دغدغههای ملی و اثرگذاری گسترده با ضوابط و چارچوبهای مشخصی توسعه پیدا کرده است. با این حال علیرغم حمایتهای سخاوتمندانهای که در این حوزه وجود دارد نمیتوان جهش چشمگیری در تولید و ارایه محصولات فرهنگی مشاهده کرد. از سوی دیگر با وجود دهها نهاد و سازمان انتفاعی و غیرانتفاعی، تعریف یک رابطه منطقی میان هزینه و عملکرد در ارتقای ذائقه مخاطبان و بهبود کارکرد محصولات این حوزه دشوار است. تجربه حضور کسبوکارهای نوپا در حوزههای دیگر نشان میدهد ورود ایدههای خلاقانه و دقت بیشتر در تخصیص منابع میتواند شکاف میان محصولات و مخاطبان را پوشش دهد. در این گزارش چند نگاه متفاوت را از سوی دولت و بخش خصوصی مرور میکنیم.
این راه پر مرارت
حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی از نهادهای موثر و فعال در توسعه فرصتها و حمایت از تولید محتوای فرهنگی است. علی کاشفیپور، مدیر حوزه هنری دیجیتال که پیش از این در ساختارهای تصمیمگیر این نهاد حضور قابل توجهی داشت، دغدغههای ورود کسبوکارهای نوپا در حوزه فرهنگ را متفاوت از سایر حوزهها میداند و با اشاره به اقداماتی که در سالهای اخیر برای توسعه موضوعات فناورانه در این حوزه انجام شده است، میگوید: فرهنگ حیطه گستردهای است و تقسیمات بزرگی دارد، مثلا میتوان از منظر صنایع فرهنگی وارد شد که آن هم شامل دستهبندیهای مختلفی میشود. از نظر من که خاستگاه فرهنگی دارم این فضای جدید علیرغم شورآفرینی و هیجانی که دارد هنگام ورود به حوزه فرهنگ با چند احتیاط مهم روبهرو میشود. نخست اینکه تا چه میزان مبادی و مبانی کسبوکارهای جدید در حوزه فرهنگ یا حداقل یکی از بخشهای آن قابل توسعه است؟ آیا ویژگیهای شاخص در کسبوکارهای نوپا مانند قابلیتهای کپی، تجمیع و توسعه در این حوزه وجود دارد؟ اینکه یک موضوع فرهنگی قابلیت تبدیل به محور کسبوکار را دارد، یک نکته است و اینکه تبدیل به یک استارتآپ با ویژگیهایی مثل مقیاسپذیری و تکرارپذیری و موارد دیگر شود، مواردی است که باید مورد توجه قرار گیرد زیرا به راحتی نمیتوان موضوعات فرهنگی را در این چارچوب قرار داد.
کاشفیپور در ادامه با اشاره به اینکه در حوزه فرهنگ همواره نگاه حمایتی وجود داشته و این نگاه فاقد رویکرد تجاری است، بیان میکند: ذات بسیاری از فعالیتهای فرهنگی، غیرانتفاعی است، پس چگونه میتوان غیرانتفاعی بودن را با کسبوکار تجمیع کرد. به همین دلیل در بسیاری از این موارد نمیتوان بهراحتی یک تجارت تعریف کرد یا حداقل کسب درآمد در این حوزهها کار آسانی نیست.
نکته دیگری که مدیر حوزه هنری دیجیتال به آن اشاره میکند، موضوع منابع انسانی و فعالانی است که لزوما دارای رویکرد فرهنگی نیستند، او میافزاید: بسیاری از فعالانی که با هدف ایجاد کسبوکار در موضوعهای فرهنگی وارد این حوزه شدهاند غالبا دارای رویکرد فنی هستند مانند برنامهنویسها، توسعهدهندهها و حتی طراحان یا افرادی که دارای رویکرد تجاری مانند توسعهبازار هستند. در بسیاری از کسبوکارهای کلاسیک این ترکیب تا حدود زیادی موفق است و حداقل این افراد با موضوع کسبوکار چالش محتوایی ندارند و لازم نیست این تعامل خیلی عمیق باشد ولی در حوزه فرهنگ، این افراد باید به شدت با محتوای کسبوکار درگیر شوند. یکی از آسیبها و آفتها این است که چون خاستگاه بسیاری از این افراد بسترهای فنی یا تجاری است، با این حوزه آشنایی اندک یا سطحی دارند و چون با محتوا آشنا نیستند پاسخها و راهحلهایی که ایجاد میکنند با مشکل مواجه میشود. محتوای فرهنگی جنس خاصی دارد و در این تیمها باید یک پایه سوم برای محتوا تعریف شود و ما این را در بسیاری از این کسبوکارها نمیبینیم. یکی از دلایلی هم که افراد محتوایی، کمتر وارد این موضوعات میشوند این است که معمولا برقراری ارتباط میان افراد فنی و فرهنگی راحت نیست. حتی در حوزه فرهنگ، مهندس یا مدیر بودن به مفهوم علمی آن گاهی ضدارزش است. ایجاد ارتباط و اتصال میان این دو گروه برای موفقیت کسبوکارهای فرهنگی لازم است.
کاشفیپور در ادامه با اشاره به تفاوت محصولات فرهنگی و نیاز به روشهای ارزشگذاری میگوید: نکته سوم این است که محصولات فرهنگی، مواد و محتوای خنثی نیستند. وقتی در مورد فیلم و کتاب صحبت میکنید در تمام دنیا این موارد مشمول یک سری نظامهای ارزشگذاری هستند. سیستمهای امتیازدهی بنا به دستهبندهای مختلف تعریف شدهاند ولی گاهی به این موارد توجه نمیشود. اینکه مجوز ارشاد برای یک محتوایی دریافت شد، فقط یک قدم ابتدایی است. نوع بازی، طراحی و محتوایی که پایه کسبوکار است اهمیت زیادی دارد. این موارد خنثی نیستند که بتوان آنها را در محیطهای متفاوت یا فضای بینالمللی عرضه کرد. حداقل در گامهای ابتدایی که قصد دارند بر بازار داخل تمرکز داشته باشند این موارد باید مورد توجه قرار گیرند.