ارزشگذاری استارتاپ ها
ارزش گذاری استارتاپ ها برای هیچ کسی ساده نیست. برای استارتاپ هایی که درآمد ، سود و یا آینده آینده روشنی نیز ممکن است نداشته باشند، کار ارزیابی به طور خاص پیچیده است. برای کسب و کارهای بالغ و تجاری با درآمد ثابت ، معمولا ارزش آن را از روی سود، مالیات پرداختی ، استهلاک و (EBITDA)، و یا بر اساس صنعت خاصی که در آن حضور دارند تشخیص داده می شود. اما در مورد استارتاپ ها این یک سرمایه گذاری جدید است که به طور عمومی جزئیات آن منتشر نشده و ارزش های سالیانه فروش را ندارد.
هزینه تولید مشابه
همانطور که از نامش بر می آید، این رویکرد شامل محاسبه چگونگی هزینه برای ساخت یک شرکت دیگر مانند همین کسب و کار می باشد. ایده این است که یک سرمایه گذار هوشمند بیش از هزینه ای که لازم ست برای تکرار ساخت این کسب و کار نمی پردازد. این روش اغلب به دارایی های فیزیکی برای تعیین ارزش بازار منصفانه نگاه می کند.
به عنوان مثال، هزینه کل یک کسب و کار نرم افزاری ممکن است به عنوان کل هزینه زمان برنامه نویسی که در طراحی نرم افزار آن رخ داده است، در نظر گرفته شود. برای راه اندازی فناوری با تکنولوژی بالا می توان هزینه های زمان تحقیق و توسعه، حفاظت از حق ثبت اختراع، توسعه نمونه اولیه را نام برد. رویکرد #هزینه تولید مشابه اغلب به عنوان نقطه شروع برای ارزیابی راه اندازی شرکت ها دیده می شود و پس از آن بر اساس سوابق قابل سنجش، هزینه های انجام شده توجه می شود.
مشکل بزرگ این رویکرد - که بنیانگذاران استارتاپ ها قطعا در مورد موافق هستند - این است که این پتانسیل آینده شرکت برای تولید فروش، سود و بازگشت سرمایه گذاری را منعکس نمی کند. علاوه بر این، رویکرد هزینه تولید مشابه، دارایی های نامشهود مانند ارزش برند را مشخص نمی کند، زیرا ممکن است سرمایه گذاری حتی در مراحل اولیه توسعه باشد. از آنجایی که به طور کلی ارزش سرمایه گذاری را کم اهمیت می کند، اغلب به عنوان یک برآورد کم ارزش از ارزش استارتاپ استفاده می شود. زیرساخت و تجهیزات فیزیکی این استارتاپ تنها می تواند جزء کوچک ارزش واقعی خالص باشد، زمانی که روابط و سرمایه فکری بر مبنای شرکت شکل می گیرد
بازار چندگانه
سرمایه گذاری سرمایه گذاران خطر پذیربه خوبی از تمایل بازار به استارتاپ خبر می دهد. اساسا، رویکرد چندگانه بازار، ارزش شرکت را نسبت به معاملات اخیر شرکت های مشابه در بازار، ارزش می گذارد.
بگذارید اینطوری بگوییم مثلا شرکت های نرم افزاری کاربردی موبایل چرخه فروش پنج باره دارند. دانستن اینکه سرمایه گذاران واقعی حاضر به پرداخت هزینه برای نرم افزارهای موبایل هستند، می توانید از پنج بار جداگانه برای ارزیابی برنامه های کاربردی تلفن همراه خود استفاده کنید، یا تعدادی از ویژگی های مختلف را برای عامل های مختلف تنظیم کنید.
برای ارزش گذاری یک شرکت در مراحل ابتدایی، باید پیش بینی های گسترده ای را برای ارزیابی فروش و یا درآمد کسب و کار، زمانی که آن را در مراحل بالغ بر عملیات است، تعیین کنیم. تامین کنندگان سرمایه معمولا زمانی که به مدل محصول و مدل کسب و کار شرکت اعتقاد دارند، حتی قبل از اینکه درآمد کسب کنند، سرمایه گذاری می کنند. در حالی که بسیاری از شرکت های تاسیس شده بر اساس درآمد ارزیابی می شوند، ارزش شروع کار اغلب باید براساس تقسیم درآمد تعیین شود.
جریان نقدی تخمین شده (DCF)
برای بسیاری از استارتاپ ها - به ویژه کسانی که هنوز نمی توانند درآمدی داشته باشند، بخش عمده ای از ارزش آن بر پتانسیل های آینده استوار است. تجزیه و تحلیل جریان نقدی تخمین زده شده و سپس یک روش ارزیابی مهم است. DCF شامل پیش بینی میزان جریان نقدی شرکت در آینده می شود و سپس با استفاده از نرخ بازده سرمایه گذاری مورد انتظار، محاسبه مقدار جریان نقدی که ارزش دارد را نشان می دهد. نرخ نزولی بالاتری به طور معمول برای شروع کار استفاده می شود، زیرا خطر زیادی وجود دارد که این شرکت ناگزیر قادر به تولید جریان نقدی نگردد.
مشکل با DCF این است که کیفیت DCF بستگی به توانایی تحلیلگر برای پیش بینی شرایط بازار آینده و پیش بینی های خوب در مورد نرخ رشد بلندمدت دارد.علاوه بر این، ارزش گزارشاتی DCF تولید می کند بسیار حساس به نرخ بازده مورد انتظار است که برای تخفیف جریان های نقدی استفاده می شود. بنابراین، DCF باید با مراقبت بسیار مورد استفاده قرار گیرد.
ارزیابی مرحله توسعه
در نهایت، رویکرد ارزیابی مرحله توسعه وجود دارد، که اغلب توسط فرشتگان سرمایه گذاری وصندوق های سرمایه گذاری خطر پذیرانجام می شود تا به سرعت طیف وسیعی از ارزش شرکت بسازند. ارزش های چنین قاعده ای معمولا توسط سرمایه گذاران تعیین می شو و بسته به مراحل توسعه تجاری. هرچقدر این شرکت در مسیر توسعه پیشرفت کند، خطر شرکت و ارزش آن بالاتر است. یک مدل ارزش گذاری بر اساس مرحله ممکن است چنین چیزی باشد:
- $250,000 - $500,000 ایده کسب و کار هیجان انگیز و یا طرح کسب و کار دارد
- $500,000 - $1 million یک تیم مدیریت قوی برای اجرای برنامه دارد
- $1 million – $2 million یک محصول نهایی یا یک نمونه اولیه تکنولوژی دارد
- $2 million – $5 million دارای متحدین و شرکای استراتژیک و یا علائم یک پایگاه مشتری است
- $5 million and up نشانه های مشخصی از رشد درآمد و مسیر آشکار سودآوری دارد
باز هم، بسته به شرکت و البته سرمایه گذار، محدوده ارزش خاص، متفاوت خواهد بود. اما احتمالا، شروع به کارهایی که چیزی بیش از یک طرح تجاری ندارند، احتمالا پایین ترین ارزیابی کلیه سرمایه گذاران را به دست خواهند آورد.
بسیاری از شرکت های سرمایه گذاری خصوصی از یک رویکرد استفاده می کنند که به موجب آن ،آنها زمانی که شرکت به یک نقطه عطف می رسند، کمک های اضافی را تامین می کنند. به عنوان مثال، راند اول تامین مالی که ممکن است هدف قرار دادن دستمزد برای کارکنان برای توسعه محصول باشد. هنگامی که محصول موفق به ثبات شد، دور بعد از بودجه را برای تولید انبوه و بازار نوآوری استفاده می کنند.
نتیجه گیری
ارزش گزاری دقیق یک ساتارتاپ بسیار سخت است در حالی که استارتاپ در مراحل ابتدایی آن است، زیرا موفقیت یا شکست آن هنوز مشخص نیست. گفته می شود که ارزیابی استارتاپ ها ، بیشتر شبیه یک هنر است و معادلات زیادی برای آن وجود دارد. با این حال، رویکردهایی که ما شاهد آن هستیم، کمک می کند که این هنر کمی بیشتر علمی باشد